بر أساس مجموعه دادههای بایسینگر شامل بیش از ۳۰۰ حرکت انقلابی در کشورهای مختلف از ابتدای قرن بیستم تاکنون، تاکتیک راهپیمایی بیشترین تأثیر را در میان تمامی تاکتیکهای عمومی بر پیروزی انقلابها داشتهاست. همچنین هرچه تعداد معترضان بیشتر باشد احتمال گسترش شبکهی پیوندی حائل میان معترضان و حکومت نیز بیشتر میشود. یعنی احتمالاً تعداد افرادی که همزمان با حضور در نهادهای حکومتی از معترضان هستند و یا با معترضان در تماسند بیشتر است. چنین پیوندهایی این امکان را فراهم میکند که دستگاه سرکوب نسبت به معترضان با شدت کمتری عمل کند، و همچنین امکان اشتقاق و دودستگی در حکومت را نیز افزایش میدهد. با این همه، هرچند که تعداد پایین معترضان میتواند شکست بسیاری از انقلابها را توضیح دهد، ولی شمار بالا نیز تضمین کنندهی پیروزی انقلاب نیست
هر چه رهبر یک نظام سیاسی برای مدت بیشتری در قدرت بوده باشد بخت موفقیت انقلاب علیه آن نظام سیاسی بیشتر میشود. داشتن مسئولیت نظام سیاسی در یک زمان طولانی به این معناست که گروهها و افراد جامعه فرد رهبر را بیش از پیش مسئول نابسامانیهای کشور میبینند، و بسیج انقلابی علیه آن رهبر و نظام تسهیل میشود. بهطور مثال در بهار عربی میبینیم که بن علی برای ۲۴ سال در قدرت بود، و حسنی مبارک هم ۳۰ سال. در انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران نیز محمدرضا پهلوی برای ۳۷ سال زمام رهبری کشور را در دست داشت.
هرچه معترضان بیشتری به انقلاب بپیوندند، بخت پیروزی انقلاب نیز بیشتر میشود. بدون درنظر گرفتن عوامل دیگر، بررسی مجموع انقلابها در یک قرن گذشته نشان میدهد که اگر جنبشی انقلابی قادر به بسیج بیش از دویستهزار نفر بوده بخت پیروزی آن پنجاهپنجاه بوده است. به همین ترتیب جنبشهای انقلابی با بسیج مردمی پایینتر بخت کمتری برای پیروزی داشته اند. تاثیر این عامل بر پیروزی انقلابهای مدنی-شهری بیش از تاثیر آن بر انقلابهای اجتماعی-روستایی بودهاست. از آنجا که انقلابهای مدنی-شهری غالبا از روشهای غیرمسلحانه استفاده کردهاند، به میدان آوردن تعداد زیادی از افراد جامعه لازمهی موفقیت آنهاست.
تأثیر خشونت انقلابی بین انقلابهای مدنی-شهری و انقلابهای روستایی کاملاً متفاوت است. در انقلابهای روستایی جنگ مسلحانه امکان پیروزی انقلاب را بالا بردهاست، ولی در انقلابهای شهری-مدنی خشونت انقلابی برعکس امکان شکست انقلاب را افزودهاست. حرکتهای انقلابی در یکصد سال گذشته اهداف مختلفی را دنبال کردهاند. برخی خصلت لیبرال داشتند، برخی اهداف اجتماعی مانند بسط عدالت اجتماعی یا تغییر نظام طبقاتی داشتند، برخی به دنبال استقلال و پایان نفوذ خارجی بودند، برخی هدفشان تغییر قانون اساسی بود، برخی خواستار تغییر نظام قومی بودند و برخی اسلامگرایی را ترویج میکردند. در میان این اهداف انقلابی، انقلابهایی با ارزشهای لیبرال و همچنین با هدف تغییر قانون اساسی بخت بیشتری برای موفقیت داشتهاند.
برخی حرکتهای انقلابی دارای رهبری ائتلافی هستند، اما در برخی دیگر یک حزب پرچمدار انقلاب را هدایت میکند. در بعضی از انقلابها، احزاب راهبرِ انقلاب بودند، اما در بعضی دیگر، گروههای سنتی در رأس انقلاب قرار داشتند. در انواع دیگر گروههای نظامی و شبهنظامی، رهبری زیرزمینی، و یا جنبشهای آزادیبخش انقلاب را پیش میراندند. معمولاً تصور میشود که وجود یک حزب پرچمدار انقلابی برای پیروزی انقلاب اهمیت دارد. ولادیمیر لنین مبدع اصلی این نظریه بود که بعدها در میان جنبشهای مارکسیستی و حتی دیگر جنبشهای انقلابی نیز امری پذیرفته شد. اما برخلاف این نظر رایج، انقلابهایی با رهبری ائتلافی متشکل از احزاب، اتحادیههای کارگری و صنفی، و جنبشهای اجتماعی هم رخدادهاند که به نحو چشمگیری بخت بالاتری برای پیروزی داشتهاند. هیچ یک از دیگر انواع رهبری تأثیر چشمگیری بر توفیق انقلابها نداشتهاند.