۱۴۰۱ خرداد ۱۱, چهارشنبه

حکیم عمر خیام




 

آنچه از خیام نمی دانیم

خیام همان منجم، ریاضی دان و فیلسوف بزرگ و مشهور است. رباعیات فلسفی خیام در حدود قرن ۵ و ۶ هجری به زبان فارسی گفته شده.

تاکنون قدیمی ترین مجموعه اصیل از رباعیاتی که به خیام منسوب است، نسخه ٬ بودلن ٬ اکسفورد می باشد که در سنه ۸۶۵ در شیراز کتابت شده. یعنی سه قرن بعد از خیام و دارای ۱۵۸ رباعی است، شوربختانه رباعیات بیگانه نیز در این بین دیده می شود.

قدیمی ترین کتابی که از خیام نامی به میان آورد و نویسنده آن هم عصر خیام بوده و خودش را شاگرد و دوست خیام می داند نظامی

عروضی مولف " چهار مقاله " است. ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می کند و نامی از رباعیات او به میان آورده نمی شود.

کتاب دیگری که مولف آن ادعا دارد در کودکی در مجلس درس خیام مشرف شده « تاریخ بیهقی » و « تتمه صوان الحکمه» نگارش ابوالحسن بیهقی می باشد. او نیز از خیام چیز مهمی به دست نمی دهد، فقط عنوان او را می گوید که: « دستور، فیلسوف و حجة الحق » نامیده میشده. پدران او همه نیشابوری بوده اند، در علوم و حکمت تالی ابوعلی بوده  ولی شخصا ادمی خشک، و بدخلق و کم حوصله بوده. معلوم می شود که خیام علاوه بر ریاضیات و نجوم در طب و لغت و فقه و تاریخ  نیز دست داشته و معروف بوده است. .ولی آنجا هم اسمی از اشعار خیام به میان نمی آید. گویا ترانه های خیام در زمان حیاتش بواسطه ی تعصب، جهالت و تحجر مردم که امروز نیز جامعه ی ایران دچار آن است، مخفی بوده و پس از مرگش منتشر گردیده که داغ لامذهبی و گمراهی رویش نهاده اند و بعدها با اضافات مقلدین و دشمنان او جمع آوری شده است. انعکاس رباعیات خیام در کتاب « مرصاد العباد » آورده شده است که تالیف نجم الدین رازی می باشد. این کتاب وثیقه ی بزرگی است زیرا نویسنده ی آن صوفی متعصبی بوده و از این لحاظ به عقاید خیام به نظر بطلان نگریسته و نسبت فلسفی و دهری و طبیعی به او می دهد و می گوید :

که ثمره ی نظر ایمانست و ثمره ی قدم عرفان. فلسفی و دهری و طبایعی از این دو مقام محروم اند و سرگشته و گم گشته.  یکی از فضلا که به نزد نابینایان به فضل و حکمت و کیاست معروف و مشهور است و آن عمر خیام است، از غایت حیرت و ضلالت این بیت را می گوید:

در دایره ای کامدن و رفتن ماست،
آن را نه بدایت، نه نهایت پیداست،
کس می نزند دمی در این عالم راست،
کین امدن از کجا و رفتن بکجاست

این جهان و هرآنچه در او حیات دارد همچون دور باطلی است. نه آغاز و نه پایان دارد. ما همه سرگشته و حیران در این دایره ی مینا روزی می آییم و روزی نیست می شویم. اما چه کس می داند این آمدن و رفتن از چه رو بود و کس را چه سود از آن.

گویا این جانشینان خدا برروی زمین در طول اعصار از مکیدن خون حکیمان، آزادمردان ، آنان که ملحدشان می نامند و همان روشن فکران اعصار اند، حیات می یابند و نسل به نسل به تحجرشان افزوده می شود. نکته آنجاست که این دین فروشان در تمام جوامعی که سیاست با مذهب آمیخته شده، اسب جهل شان را می تازانند تا به غارت برند آنچه را که نتیجه ی سده ها تلاش بزرگ مردان تاریخ ساز من جمله ابوالحسین ابوالخیر، عمر خیام، فردوسی طوسی وصدها  تن از تمام بزرگانی است که لحظه لحظه ی حیاتشان را داده اند تا ماحصل عمرشان چراغی باشد با شعله های دانش روشنگر راه نسل های آینده تا مردمان زیر تازیانه ی بی رحم دکان داران دین سر خم نکنند.

اندر احوالات شیخ صوفی « نجم الدین رازی » همین بس که جزء معدود افرادی بود در آن زمان که خطر را که همان آگاه سازی مردم و زدودن جهل مذهبی توسط حکیم عمر خیام بود را احساس کرد و از همین رو آنچنان پریشان خاطر و آزرده شد که هیچ از نیش زبان و فحش نسبت به خیام خودداری نکرده است. قضاوت این شخص ارزش مخصوصی در شناسانیدن فکر و فلسفه ی خیام دارد. البته بواسطه ی نزدیک بودن زمان ، از هر جهت مولف مزبور آشناتر به زندگی ، اندیشه ها و آثار خیام بوده. آیا دشمنی این صوفی دین فروش با خیام خود به تنهایی  گواه این نیست که خیام نه تنها صوفی و مذهبی نبوده، بلکه برعکس یکی از دشمنان ترسناک این فرقه بشمار می آمده؟

دارنده چه ترکیب طبایع آراست.
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست؟
گر زشت آمد این صور، عیب کراست؟
ور نیک آمد خرابی از بهر چه خواست؟

«...اما آنچه حکمت در میرانیدن بعد از حیات و در زنده کردن بعد از ممات چه بود، تا جواب به آن سرگشته ی غافل گم گشته ی عاطل می گوید:

دارنده چو ترکیب طبایع آراست...»

بی شک در طول اعصار هیچکس همچون خیام نتوانسته در چهار مصراع هر انسانی که دارای اندک توان اندیشیدن بی غرض و بی تعصب باشد، به فکر وادارد تا هرآنچه را که طی هزاران سال به عنوان دین به خورد انسان ها دادند و از برکت وجود آن خورده اند و نوشیده اند و زیست کرده اند به یک باره همچون ستون پوسیده ای زیر بنای مسجد و کنیسه و کلیسا فرو ریزد و منبر بسوزانند اندر ره عقل...

این گفتار ادامه دارد...

 

اندر احوالات خیام
با اقتباس از " ترانه های خیام " نوشته ی صادق هدایت

https://Barzzin.blogspot.com

 

 


  

پست‌های پرطرفدار