۱۴۰۱ تیر ۲۶, یکشنبه

نقش علي در كشتار ایرانیان

علی یکی از مشاوران نزدیک عمر (خلیفه دوم مسلمانان) در هنگام حمله لشکر اسلام به ایران بود.

 زمانی که عمر می خواست خود شخصا در این جنگها حاضر شود، علی به او گفت: تو سر این سپاهی اگر بروي و کشته شوي، سپاه اسلام متلاشی می شود. تو باید مرکز خلافت را داشـته باشـ ی تـا اگر سپاه اسلام شکست خورد. ایرانیان بدانند که این نیرو پشت دارد.

 منابع: تاریخ طبري، جلد 5 ،ص 1943 و 

1945 اخبار الطول ص 147 نهج البلاغه ص 443 – 446 

 عمر که داماد علی بود و روي حرفهاي وي حساب می کرد پیشنهاد وي را پـذیرفت و در دارالخلافـه مانـد و در راس لشکریان اسلام فرماندهان با تجربه و خونریزي گمارد و به طرف ایـران گسـیل داشـت . پـس از شکسـت ایرانیان و پیروزي لشکریان اسلام، علی خطاب به مردم کوفه گفت: اي مـردم کوفـه، شـما شـوکت عجمـان را بردید.

 منبع: تاریخ طبري، جلد 6 ص 

2208 پس از پایان سلطنت 3 تن از خلفاي مسلمانان (ابوبکر،عمر، عثمان) نوبت سلطنت علی رسید که بعلت بیکفایتی او، بسیار لرزان و کوتاه بود. اختلافات معاویه و علی بر سر قدرت بالا گرفـت و سـبب سـاز جنگهـا ي طـولان ی گردید. علی جهت تامین مخارج این جنگها مجبور بود که باج و خراج بیشتري از ایرانیان اخذ کند. این فشـارها موجـب قیامها و مقاومتهاي دلیرانه از سوي شهرهاي مختلف ایران شد بطوري که علی بی رحم تـرین سـرداران خـود، از جمله « خلید بن طویف» ، « زیاد ابن ابیه » را بسوي خراسان، فارس، ري ، آذربایجـان و سـایر شـهرها و بـلاد اعزام داشت. 

 در ادامه به مواردي از سرکوب قیامهاي مردم ایران در زمان خلافت علی می پردازیم: در زمان خلافت علی، مردم استخر چندین بار قیام کردند. 

علی در یکی از آن موارد «عبـداالله بـن عبـاس » را در راس لشکري به آنجا گسیل داشت و شورش توده ها را در سیل خون فرونشاند. 

 منبع: فارسنامه ابن بلخی، ص 

136 در مورد دیگر که مردم استخر شوروش کردند، علی « زیاد بن ابیه » که از خونخواري و آدمکشی به انوشـیروان دوم لقب گرفته بود به آنجا گسیل داشت تا به سرکوبی این قیام بپردازند.

 در مورد جنایات و کشتار مردم اسـتخر توسط زیاد بن ابیه کتابها و روایت زیادي نوشته و نقل شده است. 

 منبع: مروج الذهب، جلد دوم ص

29 در سال 39 هجري مردم فارس و کرمان نیز سر به شورش گذاشتند و حکام ستمگر علی را از شهر خود بیـرون کردند. علی مجددا زیاد بن ابیه را به آنجا گسیل داشت و لشکریان وي از هیچ جنایتی فروگذاري نکردند. 

 منابع: تاریخ طبري، جلد 6 ،صفحه 2657 /

 فارسنامه، ص 

136 مردم خراسان نیز در زمان علی براي چندین بار قیام کردند و چون چیزي نداشتند بعنوان باج و خراج بپردازنـد، از دین اسلام برگشته و به مقاومت سخت و جانانه اي دست زدند. علی «جعده بن هبیره» را بسوي خراسان فرسـتاد . او مردم نیشاپور را محاصره کرد تا مجبور به صلح شدند.

 منابع: تاریخ طبري، جلد 6 ،ص 

2586 فتوح البلدان ص 

292 در زمان علی مردم شهر ري نیز سر به طغیان برداشتند و از پرداخت خراج خوداري کردند. علی، «ابوموسـ ی» را با لشکري زیاد به سرکوب شوروش فرستاد و امور آنجا را بحال نخستین برگرداند. ابوموسی پیش از ایـن طغیـان نیز، یکبار دیگر بدستور علی به جنگ مردم شهر ري گسیل شده بود. 

 منبع: فتوح البلدان ص 

150 به روزگار خلافت علی بن ابی طالب، چون پایان سال 38 و آغاز سال 39 بود، حارث بن سره عبدي، بـه فرمـان علی لشکر به خراسان کشید و پیروز شد، غنیمت بسیار و برده ي بی شمار بدست آورد. تنها در یک روز، هـزار برده میان یارانش تقسیم کرد. لکن سرانجام خود و یارانش، جـز گروهـ ی انـدك، در سـرزمین قیقـان (سـرحد خراسان) کشته شد. 

 منبع: (فتوح البلدان، بلاذري)

 علی بن ابی طالب، عبدالرحمن بنی جز طائی را به سیستان فرستاد. لکن حسکه حبطی وي را بکشـت، پـس علـ ی فرمود: بیاید که چهار هزار تن از حبطیان را به قتل رسانیم. وي را گفتند: حبطیان پانصد تن هم نشوند.

 منبع: (فتوح البلدان، بلاذري)

 علی ولایت آذربایجان را نخست به سعید بن ساریه خزاعی و سـپس بـه اشـعث بـن قـیس داد. یکـ ی از شـیوخ آذربایجان نقل می کند که ولید بن عقبه همراه با اشعث بن قیس به آذربایجان می آیند . و چون ولید آن دیـار را ترك کرد ، مردم آذربایجان قیام کردند. اشعث از ولید طلب یاري کرد و ولید براي یاري وي سـپاه ی از کوفـه به در آنجا گسیل داشت.

 اشعث، حان به حان (حان= خانه به خانـه ) فـتح کـرد و پـیش رفـت . و پـس از فـتح آذربایجان گروهی از تازیان اهل عطا را بیاورد و در آنجاي ساکن ساخت و آنان را فرمان داد کـه مـردم را بـه اسلام خوانند. 

 منبع: (فتوح البلدان، بلاذري)

 حالا سؤال اینجاست که ایا ما ایرانیان همچین موجودي را مولاي خود و اسوه مردانگی بدانند و در روز هلاکـتش توي سر خود
بزنند؟  

  آیا این ترس است که مردم را از اندیشیدن باز نگاه داشته و یا زدودن ۱۴۰۰ سال خرافات از ذهن مردمی که سال هاست در بند هستند به سادگی امکان پذیر نیست. حقیقت این است که مردمان بسیاری هنوز نمی خواهند با حقیقت مواجه شوند چرا که حقیقت باورهای هزاران ساله ی پدرانشان را زیر سوال می برد. قهرمان زندگی من پدربزرگم بود و من به یاد دارم که او که شخصی اندیشمند و تحصیل کرده بود در برهه ای از زندگی به این خرافات احترام می گذاشت همان طور که خود من در کودکی جور دیگری بودم. اما این ذات بشر است که تا به جهل نرسد نمی تواند به حقیقت دست یابد. سرمنشا تمام روشن گری ها جهل و خرافات است. جهل و خرافات مردمان اندیشمند را به اندیشیدن وا میدارد و انگاه است که حقیقت برملا می شود و برای مردمان دارای قدرت تفکر عیان می شود 

ولتر می گوید من این جهان را آن هنگام که ترکش کردم همان قدر پوچ و ابلهانه یافتم که هنگام تولد با آن مواجه شدم
و این داستان بشریت است
نبرد میان خیر و شر نیست

نبرد میان اندیشه و جهل است


https://Barzzin.blogspot.com 

پست‌های پرطرفدار