برخی معتقدند اسلام را نیز بعنوان شریعت یا دینی مانند سایر ادیان محترم شمرد. اما وقتی عمیق به دین محمد می نگری گاهی آنقدر لاطاعلات در کتاب آن، قرآن، می یابی که معتدل ترین و شریف ترین انسان ها اگر اندکی قوه ی تفکر بی قرضانه داشته باشند آن را کتابی کاملا بی خردانه می یابند که حتی برای توجیح کردن کودکان امروزی ناکارامد است.
از تبعیضی که میان زن و مرد قائل شده تا بریدن حکم مرگ برای هر که تفکر غیر اسلامی
دارد و کافر و ملحد است تا محق دانستن خود برای حمله به مردمان سرزمین های دیگر و
تصاحب ملک و دارایی ها و حتی زنان و فرزندان آنها.
یکی از این موارد دلایل اثبات وجود خدا در قران است.
براساس کتاب "و انسان خدا را آفرید" ؛
کوششی که در قرآن برای اثبات وجود خدا شده در کمتر کتاب دینی دیده می شود. انگار
که الله بدنبال گوش شنوایی می گشته و گاهی بعضی چیزها آنقدر تکرار شده که خواننده
متفکر احساس می کند به شعورش توهین شده است.
اما دلایل اثبات وجود خدا در قرآن آنقدر نابخردانه و تخیلی است که خواننده می
پندارد کودکی پیش از آموختن، خواندن و نوشتن چنین سخنانی را به زبان آورده و نه
آفریدگار جهانیان و سرور آسمان ها.
بیشتر آیات قرانی اشاره ای به یکی از دلایل اثبات وجود
خداست:
« و از آیات قرانی، کشتی های روان دریا هستند که چون کوه ها در حرکت اند، اگر خدا
بخواهد باد را ساکن می کند، پس کشتی ها نیز می ایستد؛ شوری ۳۱»
«او، آن خدایی است که برای شما زمین و هرچه در آن است جمیعا
خلق کرد سپس به کار آسمان ها پرداخت و هفت آسمان را نبا نهاد؛ بقره ۲۷»
« الله، آن کسی است که برای شما چارپایان را قرار داد تا
سوار بعضی از آنها شوید و بعضی ها را بخورید؛ مومن ۷۹»
« آیا نمیبینی که الله هر چه روی زمین است مسخر شما کرد و کشتی ها بر روی دریاها
به امر او حرکت می کنند و آسمان را نگاه می دارد تا بر روی زمین نیوفتد مگر به
اجازه او؛ حج ۶۴»
« آیا نمیبینی چگونه هفت آسمان را بر روی یکدیگر آفریده و ماه منبع نوری و خورشید
را چون چراغی آفرید؛ نوح ۱۴-۱۵»
اگر به مفهوم آیات فوق و بسیاری دیگر از این قبیل، که برای
اثبات وجود خدا در قرآن ذکر گردید، به دیده دقت و کنجکاوی بنگریم، ناپختگی های
مغزی و علمی قرون وسطایی و عقاید و باورهای اولیه بشر درباره قوای غیبی در یکایک
آیات به خوبی مشاهده می شود. مطلبی که حتی تصور آن درباره خدا، در مخیله کسانی که
به عظمت و مقام خالق هستی واقف اند، خطور نمی کند.
در طبیعت قوانین تغییر
ناپذیری وجود دارد که در صورت گرد آمدن شرایط لازم، آن قوانین به خودی خود به
فعلیت در می آیند و احتیاج به محرک و واسطه مجددی ندارند.
افول ستارگان از منظر علمی فاقد معنا و مفهوم است. هیچ دلیل علمی وجود ندارد که
ثابت کند که کره زمین قبل از سایر کرات بوجود آمده است. هیچ کلمه ای بی معناتر از
هفت آسمان در دنیای علم دیده نمی شود. و از آن بی مفهوم تر، افتادن آسمان بر روی
زمین است، چنانکه در سوره حج آیه ۶۴ گفته شده است. در فضای لایتناهی تقسیم آسمان
به اول و ششم و هفتم امکان ندارد. فضای لایتناهی قابل تقسیم نیست و امکان سقوط
فضای خالی برروی زمین وجود ندارد.
تقسیم آن به هفت آسمان از عقاید فلاسفه یونان اقتباس و در زمان حمله اسکندر مقدونی
به آسیا، در خاورمیانه منتشر و از آنجا به قرآن راه یافته است. امروزه هر طفل
دبستانی می داند ماه فاقد هر گونه منبع نوری است و آنچه ما بعنوان نور ماه می
بینیم، انعکاس تابش اشعه خورشید است. هلالی و یا گرد شدن ماه هرگز برای آشنایی و
اطلاع او از روز و ماه و سال بوجود نیامده است.
انسان – خدایی
علارغم قدرت نامحدود و بی چون و چرایی که اسلام برای برای الله قائل است و او را
خالق زمین و آسمان وآفریننده تمام موجودات و جهان هستی می داند. وقتی به بیان صفات
و اعمال الهی می رسد، در محدوده تصورات انسان-خدایی درجا می زند و آنچه در وجود
شیوخ خودخواه و مستبد عرب سراغ دارد، به تمام کسری ها و نقایص، به الله نسبت می
دهد:
عرب مردی کینه توز و انتقام جو بود و از دشمنان خود به سختی انتقام می گرفت. یکی
از ویژگی های بارز الله، که قران بر آن تکیه می کند و در آیات متعدد با افتخار از
آن یاد می نماید، حس کینه توزی و انتقام جویی الله است. گویا عذابی را که الله در
سرای آخرت برای بندگان خود تهیه دیده، کافی نمی داند و در دنیا نیز از آنان انتقام
می گیرد :
« سرانجام از آنها انتقام گرفتیم و ان ها را در دریا غرق کردیم.» اعراف ۱۳۶
« و از آن ها انتقام گرفتیم پس ببین که چگونه بود عاقبت دروغگویان» زخرف ۱۴
« همانا انتقام گیرنده هستیم» دخان ۱۵
عرب مردی مستبد و خودرای بود، الله نیز :
« هر کار که اراده اوست انجام می دهد» بقره ۲۵۴
«هر که را که بخواهد عذاب می دهد و هر که را که بخواهد می آمرزد» آل عمران۱۲۴
« خدای تو هرچه بخواهد می کند» هود ۱۰۹
و مسلمان واقعی کسی است که در برابر اراده ی خداوندی، بدون چون و چرا تسلیم محض
باشد.
عرب به سرنوشت اعتقاد کامل داشت. تمام خوبی ها و بدی ها را از جانب خدا می دانست.
قرآن نیز برای اثبات قدرت الهی، کلید سرنوشت را به دست الله می سپارد:
« هیچ مصیبتی در روی زمین و در نفس های شما اتفاق نمی افتد مگر آنکه پیش از آنکه
اتفاق افتد، در کتاب نوشته شده باشد» حدید ۲۲
« هیچ مصیبتی به کسی وارد نمی شود مگر به اذن الله» تغابن ۱۱
نهایت آرزوی هر مرد عرب، زن، شراب و زندگی در باغی سرسبز بود. الله نیز چون
مهمانداری، پذیرایی از کسانی را که از امر او اطاعت محض نماید در چنین مکانی بعهده
می گیرد.
از آنجا که الله جانشین یهوه در قرآن می شودو قرآن تمام
اعمالی را که یهوه در تورات و پدر در انجیل انجام داده بود، منسوب به الله می کند،
برای آنکه در اعمال انسان-خدایی نیز قدرتی بالاتر از قدرت یهوه و یا حداقل همتراز
او، از خود نشان دهد، گهگاه به انجام پاره ای از اعمال انسانی مبادرت می نماید.
اگر یهوه در موقع خروج قوم یهود از مصر در روز پیش روی قوم
بر روی ابر می رفت تا راه را بر یهودیان بنماید و شبانگاه در ستون آتش، تا به ایشان روشنایی بخشد و بتوانند روز و شب
راهپیمایی کنند (خروج ۱۳-۲۱) اگر یهوه اردوی مصریان را آشفته کرد و چرخ های ارابه آنان
رابیرون آورد تا آن را به سنگینی برانند و با مصری ها جنگید (خروج ۱۴-۲۴) و اگر
یهوه بر دشمنان اسراییل سنگ از اسمان باراند (یوشع۱۰-۱۰)، قرآن نیز شمه ای از قدرت
نمایی و اعمال انسان-خدایی را به نمایش می گذارد:
در بدو آفرینش مجلس مشاوره ای با حضور عموم فرشتگان به
ریاست الله تشکیل می دهد و الله تصمیم خود را مبنی بر خلقت آدم به عنوان خلیفه او
بر روی زمین به اطلاع فرشتگان می رساند. فرشتگان این کار را به مصلحت نمی دانند.
می گویند که این عمل به خونریزی در روی زمین منجر خواهد شد. الله که تصمیم خود را
گرفته بود به فرشتگان می گوید:
« من چیزهایی می دانم که دیگران نمی دانند» بقره ۲۸
بگذریم از اینکه پیش بینی فرشتگان درست از آب درآمد و
اشتباه محاسباتی الله یک سیاره را به قهقرا برد....
سپس چون کوزه گری ماهر، با گلی که با دست های خود تهیه نموده بود، مجسمه، آدم را می سازد و روح خود را در آن می
دمد تا جان بگیرد. (سوره ص ۷۵-۷۷)
برای اثبات مطلبی که در جلسه عمومی به فرشتگان گفته بود تمهیدی اندیشید و در خفا
چون آموزگاری اسامی تمام اشیا را به آدم می آموزد. سپس او را به فرشتگان عرضه می
کند. چون مطمعن بود که فرشتگان اسامی اشیا را نمی دانند، از آنها می خواهد تا نام
یکایک اشیا را بیان کنند.
وقتی که فرشتگان به نادانی خود اعتراف می کنند و در دادن
پاسخ در میمانند، الله به آدم می گوید که اسامی اشیا را به فرشتگان بیاموزد. آدم
که قبلا تهمیدات لازم را دیده بود. اسامی یکایک اشیا را به فرشتگان می گوید. آنگاه
الله می گوید:
« آیا قبلا به شما نگفتم که من چیزها می دانم که هیچ کس نمی داند» بقره ۲۹-۳۱
( چرا الله قادر متعال باید خود را به فرشتگان ثابت کند؟ چرا الله
که یگانه خالق عالم است باید برای کارهایی که می کند به فرشتگان جواب پس دهد. اگر
یگانه فرمانروای آسمان ها و زمین است و برگی از درخت نمی افتد مگر به اذن او، چرا
مخلوقاتش از وی نافرمانی می کنند. آنطور که از آیات قرآن برمی آید، انسان و حیوان
و فرشته باید ربات هایی باشند غیر هوشمند و برنامه نویسی شده، کد های آن ها را
الله نوشته و جز به اراده ی او عملی از مخلوقات سر نمی زند. این ویژگی یک خالق و
قادر مطلق است.
اما اگر موجودات توانایی سرپیچی کردن و تصمیم گرفتن داشته باشند که همینطور هم است
پس الله فقط حرف مفت زده و به اصطلاح خواسته خودی نشان دهد آن هم تنها با کلام. او
قادر مطلق نیست. بیشتر شبیه مترسکی است که حتی دیگر کلاغ ها هم دستش را خوانده اند
و از او نمی ترسند. اما همین مترسک میلیارد ها پیروان دارد.
زیاد دور از ذهن و عجیب نیست چرا که وقتی به گذشته ی انسان می نگریم از درخت گرفته
تا چوب و سنگ و گاو مورد پرسش بوده و تا به امروز هم هست.
این حماقت بشر که ابتدا و انتهایی هم ندارد را به اصطلاح، روشنفکران می گویند قابل
احترام است)
الله به فرشتگان فرمان می دهد تا در مقابل آدم سجده کنند.
همه سجده می کنند جز ابلیس و الله به همین جرم او را از بهشت اخراج می کند.
شیطان هم بیکار نمی نشیند و به فریب انسان می پردازد.
تا اینجای کار فهمیدیم الله آدم را از گل خلق کرده. ولی
انگار شیطان از الله زرنگ تر بود. قادر مطلق که به اذن او برگی از درخت نمی افتد،
صفتی است که بیشتر زیبنده ی شیطان است نه الله. چرا که بشر ظاهرا به شیطان بیشتر
گرایش دارد و از او بیشتر تبعیت می کند تا الله.
پس شیطان بهتر از الله با ذات هستی و ذات انسان آشنا بوده و رشته ی امور را بدست
گرفته و الله هم این وسط دائما فرستاده و پیامبر می فرستد اما کاری از پیش نمی برد
و هر بار دست از پا درازتر سرجایش می نشیند و بشر را بشارت می دهد به فرستاده ی
بعدی، که بیاید و جنگ ها براه بیاندازد و خون ها بریزد و به نام الله شمشیر بکشد و
خدایی کند تا شاید حکومت عدل علی را برپا دارد. بگذریم که عدل علی هم براساس تاریخ
مکتوب شده منحصر شده بود به شمشیر، در نظر علی جواب هر مخالفتی جز شمشیر نبوده
است. او اینگونه عدل را در جهان حکم فرما می کند. اگر فرض را بر این بگیریم که
روحی وجود دارد که از سایه ی جسم بیرون می ورد و به حیات خویش ادامه می دهد، واضح
است که روح علی ابن ابی طالب بیش از هر کس دیگری در بنیان گذار جمهوری اسلامی و
جانشین او بر روی زمین یا همان جانشین برحق علی بر روی زمین حلول کرده است.
آنها محاکمه ی متهم را اتلاف وقت می دانند و لحظه ای درنگ در به تاخیر انداختن حکم
الله که همان مرگ است برای مخالفانش، را گناه بزرگ می شمارند.
بهرحال تا به امروز الله هربار از شیطان شکست خورده است.
برگردیم به ادامه ی
داستان الله و آدم و شیطان....
وقتی آدم در اثر فریب شیطان از میوه درخت ممنوعه می خورد و
به برهنگی خود واقف می شود و به نیک و بد امور پی می برد، الله چون مالک باغی دست
او را می گیرد و به اتفاق همسرش از باغ بهشت بیرون می اندازد.
برای حفظ بنی آدم از سرما و گرما، چون پیراهن دوزی برای آنان پیراهن تهیه می کند.
(نحل ۸۳)
پس شیطان موفق شد و آدم را از بهشت دور کرد، الله چاره ای نداشت و مجبور شد آدم را
از بهشت اخراج کند ولی چون الله مهربان است برایشان لباس دوخت و
برای رفاه حال بشر در مسافرت ها، چون مهندسی بر روی زمین، جاده ها ایجاد می کند.
(طه ۵۵)
و برای حمایت از محمد در جنگ بدر، از مقام والای خدایی از
آسمان هفتم به زمین نزول اجلال می کند و با سه هزار سپاهی از ملائکه، به کمک محمد
می شتابد. (انفال ۹)
قبل از حمله به دشمنان تند بادی از شن و خاک برای کور کردن مردم قریش برپا می کند.
( انفال ۱۷)
و به لشکریان تحت فرمان خود دستور می دهد تا سر انگشتان و گردن دشمنان را قطع
کنند. (انفال ۱۳)
و برای شکست قطعی دشمنان محمد، خود الله نیز شخصا در نبرد شرکت می کند، تیر می
اندازد و به کشتن افراد قبیله قریش مشغول می شود. (انفال ۱۷)
و بلاخره در صحرای محشر نشسته و بر تختی که هشت فرشته آن را
حمل می کنند ( الحاقه ۱۷) در میان فرشتگان و ارواحی که در سکوت محض صف کشیده اند
(البنا ۸۶)، برای تماشای صحرای محشر نزول اجلال می نماید.