خیلی از کسانی که مذهبی به دنیا آمده اند دل خوشی از دین ندارند، به آن بی اعتقاد اند یا نگران خباثت هایی هستند که به نام دین انجام می گیرد؛ این دسته اشتیاق گنگی برای ترک دین والدین شان دارند و آروز می کنند که کاش می توانستند دین را ترک کنند، اما در نمی یابند که گزینه ی ترک دین هم پیش رویشان است
بی خدا بودن یک خواسته ی واقع گرایانه است، خواسته ای شجاعانه و باشکوه. می توانید بی خدای شادمان، معتدل، اخلاقی و فرهیخته ای باشید. این نخستین پیام آگاهی بخش است.
دین ریشه ی همه ی شرارت ها نیست زیرا هیچ چیز ریشه ی همه ی چیز نیست اما " جهانی بدون دین " را تصور کنید! تصویری از افق منهتن را تصور کنید با چشم انداز برج های دوقلوی تجارت جهانی. چه ارتباطی بین این دو می تواند وجود داشته باشد؛ جهانی بدون دین و تصویری از منهتن با برج های دوقلوی تجارت جهانی؟
به سیاق ترانه ی جان لنون، جهانی بدون دین را تصور کنید. تصور کنید که بمب گزاران انتحاری نبودند، ۱۱ سپتامبر نبود، ۷ جولای « ۷جولای ۲۰۰۷ تاریخ بمب گزاری اعضای شبکه القاعده در مترو و چند نقطه لندن که به کشته شدن ۵۵ نفر انجامید» جنگ های صلیبی نبود، شکار جادوگران نبود، طرح باروت « طرح ناکام گی فاک، کاتولیک انگلیسی در سال ۱۶۰۵ برای کشتن شاه جیمز اول و نابودی پارلمان. فاوک قصد داشت با کار گذاشتن مواد منفجره در پارلمان این طرح را عملی کند. اما نقشه او هنگامی ناکام ماند که یکی از کاتولیک ها به یکی از بستگانش هشدار داد که در روز موعود، ۵ نوامبر، در پارلمان حاضر نشود. با کشف شدن این طرح همه ی دست اندر کاران ان دستگیر و کشته شدند و ، پادشاه این روز را جشن ملی اعلام کرد» تجزیه ی هندوستان نبود، جنگ اسراییل و فلسطین نبود، کشتارهای صرب/ کروات/ مسلمان در بالکان نبود، تعقیب و آزار یهودیان به عنوان قاتل مسیح نبود، مناقشه ی ایرلند شمالی نبود، جهاد نبود، واعظان تلویزیونی خوش پوش و فکلی نبودند که مردم ساده لوح را بفریبند و پول هایشان را بالا بکشند ( این واعظان می گویند خدا از شما می خواهد آنقدر صدقه دهید تا به مضیقه بیوفتید ) تصور کنید نه طالبانی بود که مجسمه های باستانی را منفجر کند، نه قطع سر کافران در ملا عام بود، نه شلاق زدن بر پوست زنان به جرم بیرون بودن یک اینچ از پوست و دپ تار مو وجود داشت. نه ملایان و آخوند های سراسر رنگ و ریا که به مردمان ساده لوح وعده ی بهشت موهومی شان را می دهند و چون به خلوت می رونند آن کار دیگر می کنند
تصور کن که دین هم نبود
و هیچ دینی نبود
آیا فکر نمی کنی که آن موقع جهان، جهان زیباتری بود، آن موقع دیگر کودکان مان از رادیو و تلویزیون اخبار کشته شدن عده ای به دست عده ی دیگر به جرم این که جور دیگری فکر می کنند، را نمی شنیدند. آن موقع دیگر احمق ها و احمق تر بر سر این که خدای من خداتر است به جان یکدیگر نمی افتادند. آن موقع دیگر کسی سنگ و چوب و گاو و مجسمه را نمی پرستید که مضحکه ی خاص و عام گردد. کسی هم نمی توانست از فروش بودا و مسیح و محمد و موسی پول درآورد. آن موقع دیگر دختر ۹ سال ساله ی عربی که خانواده اش به اروپا مهاجرت کرده اند مجبور نبود برای همکلاسی هایش توضیح دهد این تکه پارچه ی روی سرش برای چیست، دیگر خجالت زده نمی شد از اینکه حرفی برای گفتن ندارد
این مفهوم که یک چیز می تواند ریشه ی همه چیز باشد چقدر می تواند درست باشد؟؟؟؟